میــــــــــــدان مــــغـــــــــــنــــاطـــــیــــــــــســــــی
بازسازی فروشگاه کیف و کفش کالو2
تهـــــــــــــــــــــران | اطلس مال | 1403
کالو 2 امکانی است خیال انگیز و انتزاعی است تجربی که آرزوهای یک برند را در خرق عادت و خلق تجربیات تازه برای مخاطبانش روایت میکند. فرزندی نوظهور که چون پیله به دور خود تنیده و همانند میدان جاذبه، مخاطب را برای خوانش خویش به آغوش میکشد؛ پیوستاری کوانتومی، پاویون گونه و بدون مرز قطعی!
0- تعریف:
پروژه بازسازی گالری کیف و کفش زنانه کالو۲ در مجتمع تجاری اطلس مال رو به روی پارک نیاوران قرار دارد. کارفرما دو واحد تجاری پشت سر هم را خریداری کرده بود که هر کدام ورودی مجزای خود را به دو کریدور جداگانه از مجتمع تجاری داشتند. این پروژه در ادامه پروژه کالو1 (شعبه اول) است که حدود یک دهه قبل در باغ سپهسالار انجام داده بودیم. بر اساس نتایج گفتمان میان کارفرما و تیم معماری، کالو 2 اما میبایست ضمن ادامه دادن پروژه قبلی، نسخه به روزرسانی شدهای از خط مشی این برند در نوع تعامل با مخاطبان خود باشد.
1- فرزند زمان (از ارزش تا ارزش افزوده)
پروژه در همان ابتدا ما را با دو پرسش اساسی رو به رو میکرد:
اول این که همزمان با فرآیند رشد برند، کالو۲ چگونه میتوانست به عنوان فرزند جدید از همان ژنومی که سالها قبل در شعبه اول این برند به کار گرفته بودیم اما با زبانی به روزتر متولد شود و به این ترتیب در عین وفاداری به ریشه های خود نوعی دگردیسی در گفتمان با مخاطب را تجربه کند؟
ثانیا با توجه به قرارگیری پروژه در بستری متفاوت و درون یک مجتمع تجاری، کالو۲ چگونه میتوانست به دنبال دیالوگی مشترک با زمینه خود باشد به نحوی که سبب ایجاد ارزش افزوده برای هر دو شود؟!
چالشهای پیشِ رو:
مهمترین چالش های پیش روی طرح عبارت بودند از: "1- چگونگی برخود با دو واحد مجزا از هم به گونهای که تجربه واحدی از خدمات یک مجموعه را به مخاطبان خود عرضه کنند 2- سیمای بیرونی پروژه که طبق استانداردهای مرسوم مجتمع تجاری، هر واحد با دربهای شیشهای از کریدور اصلی جدا میشدند و بیش از دعوت کنندگی، در راستای دفع مخاطب و بازدارندگی عمل میکردند حال آن که تفکر مدیران این برند کنشی خلاق با مخاطبان خود بود 3- فرآیند اجرای طرح در یک مجموعه تجاری فعال که نباید مزاحمت جدی برای همسایگان میداشت.
2- از تخریب تا تولد - حذف مفصل فیزیکی در جهت ایجاد مفصل فضایی
تیم طراحی در جستجوی یافتن راه حلهایی معمارانه بود که بتوان از آن به صورت همزمان در جهت پیوستگی متن و زمینه ، یعنی محصول و فضای زیست آن و نیز تعامل مناسب با بستر (مجتمع تجاری) بهره گرفت. فرآیند طراحی با یک تصمیم اصلی شروع شد و آن حذف دیوار میانی بین دو واحد و تبدیل آن به یک واحد بزرگتر با دسترسی دوسویه بود. پروژه تلاش میکند تا با نگاهی به ساختار سیال بازارهای سنتی با ایجاد یک مسیر(راسته فرعی) جدید بین دو کریدور(راسته اصلی) از مجموعه تجاری دیالوگی جدید با بستر خود ایجاد نماید که سبب ایجاد ارزش افزوده دو سویه برای پروژه و مجموعه باشد. (تبدیل پروژه به کریدور جدید در مجموعه تجاری که به نفع هردوست)
اما نکته ای که بسیار مهمتر بود نحوه برخورد با این مسیر جدید (بستر پروژه) بود که فرآیند طراحی را بسیار تحت تأثیر قرار میداد. استراتژی اصلی ما برای طراحی فضا این بود که پروژه به جای نگاهی فروشگاهی در قامت یک پاویون در میانه فضای زیست تجاری ظاهر شود و ضمن برداشتن جدا کننده ورودی، مرز قطعی با بستر خود ایجاد نکند. در واقع مخاطب را به جای مواجهه با یک فروشگاه، با یک مفصل ارتباطی آزاد در قامت پیوستاری سیال رو به رو کند.
3- دگردیسی (از فروشگاه تا پاویون)
هرچند این مجموعه پیش از این با نامی دیگر مشغول به کار بود اما در سال 1396 برند کالو همزمان با بازسازی شعبه اصلی این مجموعه در قامت یک فروشگاه متولد شد. گویی زبان معماری تازه به مذاق برند خوش آمده بود و این برند دوست داشت حالا با لحن و لهجه ای تازه با مخاطبانش به گفت و گو بپردازد. از این رو در فاصله سالهای 1396 تا 1404 ماجرا از فضای معماری فراتر رفت و این روح تازه دمیده شده پس از پذیرش توسط مخاطبان، بر منش فکری مدیران، نوع طراحی محصول، پلتفرم ارائه و تمامی ابعاد دیالوگ برند با مخاطب سایه انداخت. تا جایی که فرزند نوظهور (کالو 2) در سال 1404 از همان DNA اولیه متولد شد. فضای جدید اما در یک فرآیند دگردیسی نه در قامت یک فروشگاه بلکه در ساحت یک مفصل سیال و یک پیوستار پاویون گونه به تعامل بهتر با مخاطب میپردازد.
در واقع اگر بپذیریم که در کالو 1 پروژه به عنوان یک بستر و پس زمینه (ظرف) برای نمایش محصول (کیف و کفش زنانه) در قالب یک مقصد ایفای نقش میکند و مخاطب را به خوانش خود فرا میخواند، در کالو 2 اما پروژه با عقب گرد از ژانر رسمی و قامت فروشگاهی رایج و نزدیک شدن به یک میان فضای پاویون گونه در قالب مسیر-مقصد، در لبه تیغ گشتالت حرکت میکند.
از طرفی با جدا شدن از سیتوپلاسم اصلی خود (پس زمینه) به سوژه اصلی، مستقل و روایتگر تبدیل میشود و از طرف دیگر با برداشتن مرزهای فیزیکی و کمرنگ کردن لبه، نقش اصلی را واگذار کرده و به یک میان افزار برای اتصال به پسزمینه و نمایش محصول تبدیل میشود تا تجربهای همزمان از ظرف و مظروف را به مخاطب ارائه کند و در عین حال بیانگر تفکر برند در خرق عادت و ایجاد تجربههای جدید برای مخاطب باشد.
4- در هم تنیدگی
در ادامه سعی شد تا با فعالسازی پلان و مقطع، نوعی میدان جاذبه را تجربه کنیم تا پروژه با جریان حرکت مخاطبین رابطه ای خنثی نداشته باشد. اگر مقادیر متفاوت کیفیتهای فضایی (مانند کم و زیاد شدن دامنه گشودگی، مقیاس، نور و . .) را متناظر با قطبهای آهنربا در نظر بگیریم، پروژه میکوشد با تغییر همزمان در این پارامترها مانند میزان گشایش در پلان و مقطع (برشهای ورودی باریک تر و فضای میانی فراخ تر) و نیز تغییر در مقادیر جرم و فضا و کنش و واکنش آنها، باعث ایجاد قطبهای مثبت و منفی و در نتیجه ایجاد نوعی جاذبه و میدان مغناطیسی بصری و ذهنی بین هر دوگانه (مثبت و منفی) شود که باعث دعوت به حرکت و ایجاد ماجراجویی و کشش مخاطب به میانه و فعالسازی جریان در شریان ایجاد شده میشوند. در واقع پروژه ضمن فعالسازی انرژی در سانتریفیوژ درونی اش به دوگانهای از اجزای سازنده یعنی متن و زمینه تبدیل میشود. موجود زنده ای که حالا با جداسازی از پاکت اصلی و تعلیق در سیتوپلاسم کلی، تجربهای از میان فضای ادامه دار را به مخاطب ارائه میکند. گویی مخاطب به صورت فیزیکی و یا ذهنی مدام در یک میدان مغناطیسی دائمی قرار دارد و نوعی تداوم فضایی یا"فضای ادامه دار" یا "فضای بینهایت" را تجربه می کند. میتوان گفت در ادبیات طراحی فرم در معماری معاصر شاید سطوح ادامهدار(continuous surface) تمرین های فرمی و فیزیکی خوبی باشند اما ایجاد فضای ادامهدار(Continuous Space) دغدغه مهمتر این پروژه هستند که ضمن ارتباط مستقیم با کیفیتهای فضایی و ذهنی، بیشتر با ادراک و احساسات انسانی عجین می شوند.
5- سازماندهی فضایی
به لطف ارتفاع بلند فضا و آناتومی منعطف فضای فروشگاهی، سازماندهی دوسطحی در فضا شکل گرفت. این نوع برخورد با ارتفاع این امکان را میداد که علاوه بر فضای همکف که به فروش و نمایش محصولات و حضور مخاطبین اختصاص داشت، در بخش بالای سقف نیز فضای مناسبی برای انبارش کالا و آماده سازی برای تحویل به مشتریان ایجاد شود. ایجاد دسترسی به فضای انبار و طراحی شوتینگ کالا که همگن با عناصر بصری طرح باشد از جمله موضوعات چالش برانگیز و از اهداف عملکردی در فرآیند طراحی بود. مبلمان میانی به صورت 360 درجه طراحی شده تا از هر سو قابل استفاده باشند. این مبلمان علاوه بر اهداف عملکردی و ایجاد حس احترام در جهت دادن به فضاهای گردش مشتری نیز نقش بسزایی دارد.
6- ساخت
در بخش ساخت دو چالش اصلی پیش روی تیم قرار داشت. اول این که نیاز بود تا از تکنولوژی و متریال هایی استفاده شود که ضمن وفاداری به جزئیات و اهداف طراحی، ماندگاری و دوام مناسبی داشته باشند. دیگر این که با توجه به این که پروژه در مجموعه تجاری فعال قرار داشت، فرآیند بازسازی باید به گونه ای میبود که کمترین تداخل و مزاحمت را برای همسایههای این واحد تجاری داشته باشد. بنابراین با توجه به تجربیات ساخت شعبه قبلی به این نتیجه رسیدیم بار دیگر از تکنولوژی GFRP اما اینبار با تغییر اساسی در ساختار و روش اجرا استفاده کنیم. تغییر ساختاری مرتبط با استفاده از ساندویچ کامپوزیتی با پوسته اپوکسی بود که نسبت به روش قبلی (روش اجرای در محل) اطلاعات بیشتری را با دقت میلیمتر از جزئیات طراحی در اختیار مخاطب قرار میداد. در بخش فرآیند اجرا نیز با نقشه برداری بسیار دقیق و تبدیل طرح به پازلی سه بعدی، فرآیند پیش ساختگی در کارگاه ساخت بیرون از پروژه انجام شد. قطعات در فرآیند دومرحلهای توسط روبات برش خورده و پرداخت شدند. قطعات ساخته شده با شابلونهای پیش بینی شده به هم متصل و قطعات ریز به مدولهای بزرگتری تبدیل و مدولهای جدید در محل پروژه با شاسی مش فلزی از پیش تعیین شده به هم متصل شدند تا هم اتصال مناسب و قابل اعتمادی بین قطعات برقرار شود و هم بخش پاویون مانند به دلیل محافظت از تنشهای سازه ای نیم طبقه بالا (انبار) عمدتا خود ایستا باشد و فقط در بخشهایی محدود به سازه اصلی متصل شود. این روش اما چالشهای پیش بینی نشدهای را نیز در خصوص حمل و نقل قطعات از کارگاه ساخت به محل پروژه و نیز جا به جایی قطعات در پروژه برای اتصال به قطعات قبلی در پیش داشت که به لطف استفاده از شبکه فلزی نگهدارنده و انواع جرثقیل های ماشینی و دستی انجام شد. متریال فرعی گچبرگ بود که در بخشهایی برای پرهیز از هزینههای اضافی در هزینهها مورد استفاده قرار گرفت.
در بخش تاسیسات الکتریکی و مکانیکی تمام تلاش بر این بود که جانمایی عناصر به گونه ای باشد که ضمن عملکرد مناسب اثر مخربی روی دینامیسم موجود در فضای معماری نداشته باشند. از سقف کشسان برای تامین نور عمومی و از چراغهای دارک لایت نیز برای نورپردازی متمرکز محصولات استفاده شد تا برای مخاطب خیرگی به همراه نداشته باشند. تهویه مطبوع توسط دو فن کوئل صورت می گرفت که ضمن حفظ و استفاده از آنها، جانمایی مکش و دهشِ متناسب با وضعیت دوسطحی برایشان تعبیه شد. دریچههای تهویه مطبوع به همراه چراغهای دارک لایت و سیستم صوتی همگی برای پرهیز از آلودگی بصری به صورت مخفی در شیارهای مشکی رنگ قرار گرفت. جهت احترام به مخاطب و ایجاد تجربه چند حسی، موکت برای کف بخش فروشگاهی انتخاب شد. در بخش انبار نیز برای تسهیل در جا به جایی کالا از کفپوش PVC استفاده شد. از ظرفیت فرمی پشت کانتر برای ایجاد بالابر و ساخت شوتینگ تحویل کالا از طبقه بالا به پایین استفاده شد. برای ساخت شوتینگ از ورق گالوانیزه با عایق صوتی استفاده شد تا ضمن ایجاد سطح لغزنده برای انتقال کالا، نگرانی از بابت آلودگی صوتی وجود نداشته باشد.
محل اجرا: تهران، نیاوران
کارفرما: یوسف نوروزی (گروه کیف و کفش کالو)
طراحی و اجرا: دفتر معماری هشت
معماران مسئول: شهاب احمدی، ایمان هدایتی
مدیر تیم طراحي : شهاب احمدی
تیم طراحی: شهاب احمدی، ایمان هدایتی، علی احمدی، علی بزازان، نیلوفر محمدزاده، مائده مساح، مهسا درچه ای، فرناز آگاهی، مونا اسدی
طراحی فاز 2 و جزئیات اجرایی: علی احمدی
طراحی سازه: علیرضا میری
مدیر فنی و اجرایی: شهاب احمدی، ایمان هدایتی
سرپرست کارگاه ساخت: علی شریفیان، حیدرضا میرزایی
سرپرست تولید: محسن ترابی
همکاران ساخت و تولید: میثم کیانی، محمد میرزاپور، رحیم فعالی، هادی گودرزی
مشاوره نورپردازی و تجهیزات: مدولار پرو لایتینگ، مگاپلاس لایتینگ
تجهیزات صوتی: رسام سیستم
تاسیسات الکتریکی: محمدحسن میرزایی
تاسیسات مکانیکی: مرتضی حیدری
گرافیک و ارائه: علی احمدی، مهسا درچه ای، فرناز آگاهی، نیلوفر محمدزاده، محمد معصومی
عکس: محمد حسن اتفاق
فیلم: مجتبی یزدیزاده (استدیو دایره)
زیربنا: 170 متر مربع
مساحت ساخت: 85 متر مربع